موضوع فرعی، نمایش فرعی، انحراف اتفاقی سایر معانی: نمایش جنبی (بویژه در سیرک)، نمایش فرعی، موضوع فرعی [سینما] نمایش جنبی - برنامه فرعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرخش بیک سو، چرخش انحرافی
[عمران و معماری] تغییر مکان جانبی - نوسان جانبی - تغییر مکان انتقالی - انتقال جانبی - نوسان عرضی
[عمران و معماری] بدون حرکت جانبی
(بویژه در تصادف اتومبیل) از پهلو به هم مالیدن، پهلو زدن به، برخورد کردن به پهلوی چیزی
[عمران و معماری] برخورد سر به پهلو - تصادف سر به پهلو - تصادم سر به پهلو
ضلعهای مجاور [ریاضی] دو ضلع منتهی به یک رأس در یک چندضلعی
واژههای مصوب فرهنگستان
ریش بی چانه (نوعی سبک ریش گذاری: چانه را می تراشند و ریش طرفین صورت و سبیل را می گذارند)
[سینما] میدان های غیرمؤثر
[ریاضیات] خط رئوس، محور اطول مسیر
قسمت بالا، در راس، بالاسو، در عرشه سایر معانی: بالاسو، قسمت بالا، در عرشه، در راس
تفننی سایر معانی: سرگرم کننده، مفرح، تفریح آور، خنده آور، مسرت بخش، فرحبش، تفریح دهنده