اجتناب، طفره روی، طفره زن، طفره رو، شانه خالی کردن از، روی گرداندن از، از زیر کاری در رفتن، طفره زدن، طفره رفتن، عدول کردن سایر معانی: (از زیر بار مسئولیت و وظیفه و غیره) دررفتن، شانه خالی ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن سایر معانی: دوری کردن، پرهیز کردن، خودداری کردن، جلوگیری کردن، (حقوق) ملغی کردن، موقوف کرد ...
کناره گیری، اجتناب، احتراز، طفره، طفره روی سایر معانی: دوری، پرهیز، خودداری، جلوگیری
غوطه، اردک، مرغابی، غوص، اردک ماده، غوص کردن، زیر اب رفتن، غوطه ور ساختن، غوطه زدن، غوطهور شدن سایر معانی: (امریکا - خودمانی) آدم، شخص، کس، (جانورشناسی) مرغابی، اردک (نام کلی چندین گونه مرغ ...
دوری کردن از، طفره رفتن، عدول کردن، طفره زدن، اجتناب کردن از سایر معانی: گریختن (با حیله یا سرعت و غیره)، فرار کردن، جیم شدن، گیر نیافتادن، به یاد نیاوردن، به خاطر خطور نکردن
طفره رفتن، تجاهل کردن، طفره زدن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از سایر معانی: (با زرنگی از چیزی دوری کردن) از زیر (چیزی) در رفتن، شانه خالی کردن، زیربار (چیزی) نرفتن، طفره زدن (یا رف ...
1- بیرون رفتن، خارج شدن 2- رفتن، عزیمت کردن 3- بیرون آوردن، در آوردن 4- افشا شدن 5- منتشر شدن یا کردن، اعلام شدن یاکردن
کاهل، تنبلی کردن سایر معانی: کار نکردن، (معمولا با: away) وقت را به بطالت گذراندن
ادم ترسو، واگذارنده، ترک کننده، ادم بیوفا، ادم ترسو و بی اثر سایر معانی: (عامیانه) ضعیف النفس، بی استقامت، زود نومید، بی پشتکار، کسی که وسط کار ول می کند
نگاه دزدکی، گام های دزدکی، پوست بره تودلی، حرکت دزدکی، نظر چشمی، نوزاد زود رس، سقط شده، لاغر سایر معانی: (از ترس یا گناه و غیره) یواش رفتن، دزدکی گام برداشتن، ورمالیدن، جیم شدن، (پستانداران) ...
رفتار تعمّدی فردی که در شرایطی مانند نبود نظارت، کمتر از حد انتظار کار میکند [اقتصاد]
واژههای مصوب فرهنگستان