ریزه سایر معانی: آوار، چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید [عمران و معماری] آوار - ماده خرد و ریز - محصول آب رودخانه [خاک شناسی] پوده [آب و خاک] خاک و خاشاک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ته نشین، باقی مانده، پس مانده، زیادتی، فضله، فضولات، پس ماند، قسمت باقی مانده، تفاله مانده سایر معانی: تفاله، مانده، بقیه، مابقی، (شیمی) پس مانده ی تقطیر، ته مانده، فاضل [علوم دامی] پسمان، ب ...