قایق بادی سبک، شیاد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیزالهدان [اعتیاد] محفظهای برای جمعآوری سرنگ و سوزنهای استفادهشده
واژههای مصوب فرهنگستان
(موسیقی - این نشان: x یا این نشان: ## به این معنی: نت را دو نیم پرده بالا ببرید) زیر بری دوبرابر
[نفت] ماشین مته تیزکنی
[سینما] وضوح تصویر یا وضوح خطوط
ابزار چاق کن
[سینما] تصویر مبهم
[کامپیوتر] پوشش دهی تیره روشی برای شفاف کردن یک تصویر در این روش نسخه ی کدر تصویر، از خود تصویر کم می شود . اما انجام این کار به صورت دیجیتالی بسیار آسانتر است . به همین دلیل اکثر برنامه های ...
[سینما] وضوح بصری و شیب کناره
ترش، گس، دبش سایر معانی: رجوع شود به: acerbic
دارای خار سوزنی یا سوزنچه ی یخی، سوزنی، سوزن وار، خاردار، تیهدار
تند، گس، دبش، تند خو، سوزاننده، زننده سایر معانی: تلخ، تند و تیز، سوزش آور، (سخن) تند و زننده