ننگ، عار، فضاحت، خجالت، خجلت، ازرم، شرم، شرمساری، سرافکندگی، ننگین کردن، خوار کردن، شرمنده کردن، خجالت دادن سایر معانی: روسیاهی، بی آبرویی، شرمندگی، مایه ی تاسف، تاسف آور، دریغ (بودن)، افسوس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کم رو، خجالت کش
خجول، کمرو، خجالتی، خجالت کش، ترسو سایر معانی: کنف، بور (شده)، شرمگین، شرمسار، خیط، shamefast کم رو
shamefaced کم رو، خجالت کش، خجالتی، ترسو، خجول
سردرپیش، ننگین، شرم اور سایر معانی: شرم آور، ننگ آمیز، خجلت آور، گست، هرزه، زننده
بطور شرم اور
ننگ اوری، رسوایی، عار، قباحت، زشتی
بی شرمانه سایر معانی: بیشرمانه
بی شرمی، بی حیایی
خجالت دادن سایر معانی: 1- خجلت زده کردن، شرمسار کردن، شرمگین کردن، کنف کردن، خیط کردن 2- سبقت گرفتن، برتری یافتن، پیشی جستن، خیلی بهتربودن (از)
خجالت بکش از خودت
پست کردن، تحقیر نمودن، خفیف کردن، کم ارزش کردن سایر معانی: خوار و خفیف کردن، کوچک کردن، فروافکندن، تحقیر کردن، رو به پایین شدن، (به زیر) خمیدن