ایستادگی، دوام، ابرام، ماندگاری، اصرار، پافشاری، سماجت، مقاومت سایر معانی: (در برابر مشکلات و مصائب) ایستادگی، ثبات قدم، تسلیم ناپذیری، استقامت، پایمردی، پشتکار، سرسختی، ابرام (persistency ه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوام، ابرام، اصرار، پافشاری، سماجت سایر معانی: persistence : اصرار [علوم دامی] تداوم شیر دهی
ترسویى، نامردى، پستى، ارتداد، برگشتگى
بیرحمی، سخت دلی
ثبات عزم، عزم ثابت، استواری، رسو
ثبات قدم، تحلیل، دقت، تجزیه، نیت، قصد، تصویب، نتیجه، تصمیم، عزم، عزیمت، حل، رفع، تفکیک پذیری، عزم راسخ سایر معانی: جداسازی، جدایش، واکافت، اراده، خواست، گزیر، قطعنامه، بازفرمود، مصوبه، تصویب ...
جدایی، تفکیک، فراق، انفصال، دوری، مفارقت سایر معانی: جداسازی، دسته بندی، دسته دسته سازی، سواکردن، دوری از معشوق یا عزیزان، انشعاب، تفرقه، انتزاع، اعتزال، (خدمت به ویژه در ارتش) انفصال، اخراج ...
استحکام، استواری، ثبات، پایداری، پایایی، محکمی، پا بر جایی سایر معانی: پرداس، برجایی، درواخی، ناجنبایی، بی تکانی، تعادل، توازن، ترازمندی، همسنگی، همترازی، مقاومت در برابر تغییرات شیمیایی، وا ...
شوق، غیرت، حرارت، گرمی، تعصب، ذوق، جانفشانی، حمیت سایر معانی: (شدید) اشتیاق، شور، خیر خواهی، غیور، متعصب