فصل، کتاب، دفتر، سفر، فصل یاقسمتی از کتاب، رزرو کردن، در کتاب یادفتر ثبت کردن، توقیف کردن سایر معانی: (در کتاب های بزرگ) بخشی که خود چند فصل دارد، دستک، دفتر روزانه، موضوع یا مطلب به خصوصی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فروشنده ی مواد مخدر
داستان، بهانه، خیال، اختراع، دروغ، وهم، افسانه، جعل، قصه سایر معانی: (هر چیزی که ساخته ی تخیل و اندیشه است) چیز ساختگی، تخیلی، غیر واقع، پندار، پندار گونه، پندارش، وانمود، چیز مجهول، خیال پر ...
فروشنده دوره گرد وجار زن سایر معانی: دستفروش (که کالای خود را با جار زدن عرضه می دارد)، فروشنده ی دوره گرد، طواف، پیله ور، (کسی که با باز یا شاهین به شکار می رود) قوشباز، شاهین باز، بازپران ...
دوره گرد، دستفروش، ادم مزدور، ادم پست و خسیس، چک و چانه زدن سایر معانی: (دکاندار یا سوداگر) چانه زن، گرانفروش، مغبون کننده، دستفروشی کردن، طوافی کردن، (در فروش و تبلیغ برای کالا) دغلکاری کرد ...
فروشنده، زوردهنده سایر معانی: (شخص یا چیز) فشارآور، هل دهنده، (هواپیما) دارای ملخ در عقب موتور، واروملخ (pusher airplane هم می گویند)، (خودمانی) فروشنده ی مواد مخدر
مغازه دار، دکان دار سایر معانی: کاسب، دکان دار، صاحب دکان
(امریکا - نوار صوتی یا صفحه و غیره ی موسیقی و آواز) چهل تای اول (از نظر فروش)
بازرگان، سودا گر سایر معانی: تاجر، دکان دار، مغازه دار، کاسب، کشتی بازرگانی [نساجی] تاجر - بازرگان