چند سرنشینی (در یک اتومبیل برای سبک کردن بار ترافیک در بزرگراه ها)، صندلی اتومبیل، صندلی کودک (که با تسمه یا قلاب روی صندلی اتومبیل سوار می کنند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ته نشین سازی کی سین (casein) در پنیرسازی، پنیری شدن
[نفت] پاشنه گاه جداره
(امریکا) مرکز بخش (رجوع شود به: county) (انگلیس: county town)، مرکز بخشداری
عمیق، ریشه دار، عمقی، مستقر، دیرینه گود
(قدیمی) رجوع شود به: unseat، خلع مقام یاکرسی کردن
[نفت] سوپاپ دونشیمنه
(هواپیمای جنگی) صندلی پرتاب، صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
[سینما] صندلی تاشو در سینما
وابسته به اتحادیه ی هانز (hanse) و شهرهای عضو آن
صندلی برقی (برای اعدام کردن) (electric chair هم می گویند)، صندلی الکتریکی
دادگاه