[کوه نوردی] صندلی صعود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(خودمانی) متکی به ابتکار و مهارت فردی (نه نقشه ی قبلی یا دستگاه های خودکار و غیره)
ظرفیت نشسته [حملونقل درونشهری - جادهای] تعداد صندلیهای یک وسیلۀ نقلیۀ عمومی
واژههای مصوب فرهنگستان
(به ویژه در هواپیما و اتوبوس) مسافر صندلی مجاور، همسفر
بندر سیاتل (در ایالت واشنگتن - امریکا)
گردونه شش نفره، اتومبیل یاهواپیمایی که 6 تن را جادهد
صندلی عقب، صندلی عقب مقام یا موقعیت درجه دو، دور از انظار
برگردیدبجای خود، برگردید به جای قبلی خود!، به جای خود برگردید!
بنشینید، بفرمایید
دررفتگی طوقه [مهندسی بسپار - تایر] خارج شدن طوقه از محل خود
[عمران و معماری] گهواره
صندلی سطلی، صندلی قوس دار که زاویه ی پشتی آن قابل تغییر است (مثل صندلی برخی اتومبیل ها)، صندلی یکنفری در هواپیماواتومبیل