خل، دیوانه بی ازار سایر معانی: (عامیانه)، دیوانه، روانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(قدیمی - عامیانه - سنگ یا چوب و هر چیزی که برای پرتاب کردن مناسب باشد) قلوه سنگ، پرتابه، (عامیانه - چاپ) تزیینات چاپی (مثلا طرح هایی که در ابتدای فصل چاپ می شود)، آدم اشتباه کار
مرد دیوانه سایر معانی: آدم دیوانه
مجنون، ادم دیوانه، مجنون، عصبانی، دیوانه وار سایر معانی: کسی که دیوانه ی چیزی است، شیفته، واله، دیوانه (به ویژه همراه با خشونت یا حدت)، دچار مانی، دچار شیدایی، روان شیدا، شیدا، دچار جنون تحر ...