(verb transitive) قلم زدن، کنده کاری کردن در، حکاکی کردن، گراورکردن، نقش کردن، منقوش کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدمه ندیده، خسارت ندیده، زخمی نشده سایر معانی: آسیب ندیده، بی صدمه، سالم