(هنگام عکس برداشتن) لبخند بزن (بزنید)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسلیم شدن، لنگ انداختن
گفتنی
[خودرو] روشی برای اندازه گیری گرانروی
ضرب المثل، اظهار، پند، مثال، گفته، حکمت، گفتار مشهور سایر معانی: گفتن، ادا کردن، ذکر
سوم شخص مفرد زمان حال فعل: say
[کاراته] سایو - طرفین
(عربی) سید
[خاک شناسی] سنجش کاهیدگی استیلن
اصلا گوش میکنی ببینی چی میگم
[زمین شناسی] آزمایشگاه عیار سنجی جایی که نمونه یا کانه برای محاسبه میزان کانی آنها تجزیه می شود
[زمین شناسی] عیارسنجی نمونه های حاصل ازحفاری وحفریا ت بایدازجنبه کمی درازمایشگاه تجزیه شوند،در اصطلاح معدنکاری به این کار عیارسنجی می گویند. [معدن] عیارسنجی (عمومی فرآوری)