ادم شهوانی، موجود نیمه انسان ونیمه بز سایر معانی: (اسطوره ی یونان - موجودی که سروسینه ی انسان و دست و پا و شاخ و گوش بز را داشت) ساتیر، آدم هرزه، شهوت پرست، هیز، (مرد) مبتلا به شبق مفرط، افس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوعی شادمایش (کمدی) یونانی که دسته ی خوانندگان آن satyr بودند
زنبارگی [روانشناسی] تمایل بیشازحد یا سیریناپذیر مرد برای ارضای جنسی توسط زن
واژههای مصوب فرهنگستان
شدت شبق، نعوظ یا شدت حس شهوت در مرد سایر معانی: (در مرد) شبق مفرط، میل بیمارگونه به جماع مکرر
satyric(al)وابسته به نیم خدای جنگلی، دیو صفت
(با: for یا after و غیره) چشم چرانی کردن، شهوت پرستی کردن، چشم چرانی
فحشاء سایر معانی: هرزگی، فسق، شهوت پرستی