سیر کردن، اغشتن، اشباع کردن سایر معانی: سیرا کردن، مالامال کردن، سرشار کردن، انباردن، آغشتن، خیس کردن یا شدن، (شیمی) اشباع کردن یا شدن، اشتباه کردن [کامپیوتر] اشباع شدن [برق و الکترونیک] اشب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] جریان اشباع شده - جریان اشباع [خاک شناسی] جریان اشباع
[خودرو] مولکول های اشباع شده
[نفت] نفت اشباع شده
[نفت] سنگ اشباع شده [آب و خاک] سنگ سیراب شده،سنگ اشباع
[خاک شناسی] گل اشباع
[شیمی] محلول سیر شده [ریاضیات] محلول اشباع شده
[عمران و معماری] منطقه اشباع [معدن] ناحیه اشباع ( آب های زیرزمینی) [آب و خاک] منطقه اشباع
اسید چرب تکاشباعنشده [علوم و فنّاوری غذا] اسید چربی که در طول شاخۀ اصلی خود فقط یک پیوند دوگانه دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
[نفت] مخزن اشباع نشده
[نفت] سنگ آهک نفت آجین
[نفت] روزن بار نفت آجین