سجود، قوس، کمان، تعظیم، سر فرود اوردن، خمیده شدن، سجود کردن، خم شدن، تعظیم کردن، سرتکان دادن، خم کردن، خمیدن سایر معانی: خماندن، خم کردن یا شدن، سر فرود آوردن، سرخم کردن، تسلیم شدن، رضایت دا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برخورد، سلام، خوشامد، درود، خوش آمد، تبریک، تهنیت، احترام، تبریکات، خوش باش، سلام کننده سایر معانی: سلام و تعارف، خوش آمدگویی، پیشواز، (اغلب جمع) سلام رسانی، احترامات، احترام کننده، در جمع ت ...