سفر دریایی، کشتیرانی سایر معانی: حرکت (با) کشتی (به ویژه کشتی بادبانی)، قایقرانی، آغاز مسافرت یا گشت دریایی، وابسته به کشتی یا کشتیرانی یا شرایط کشتیرانی، علم دریانوردی، ناوبری، (ورزش) راندن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قایق بادبانی [حملونقل دریایی] ← شناور بادبانی
واژههای مصوب فرهنگستان
افسری که مواظب راندن کرجی های تفرجی است
کشتی بادبانی [حملونقل دریایی] ← شناور بادبانی
کشتی بادبانی [گردشگری و جهانگردی] ← شناور بادبانی
شناور بادبانی [حملونقل دریایی] شناوری که با بادبان و نیروی باد حرکت میکند|||متـ . قایق بادبانی 2 sailing boat||| کشتی بادبانی sailing ship ...
کشتی بادی یا شراعی
دریاگردی ناوگانی [حملونقل دریایی] سفری برنامهریزیشده با دستهای از قایقهای تفریحی که در مقایسه با سفرهای شخصی امنیت بیشتری دارد ...
(کشتی) سفر یا حرکت بی دردسر و سرراست، پیشرفت بدون مانع
پرخاشگر، مهاجم، متجاوز، پرتکاپو، سلطهجو، پر پشتکار سایر معانی: (در مورد رفتار با دیگران) اهل فشار و تحمیل، پویا و پرحرارت، پافشار، فعال، تازشگر، یورش بر، برتاختگر، (روان شناسی) پرخاشگر، دعوا ...
یورش، حمله
قایق رانی سایر معانی: قایق سواری، پاروزنی