فراست، بینایی، فهم، بصیرت، بینش، درون بینی، چشم باطن سایر معانی: هشیواری، (روان شناسی: آگاهی به وضع روحی و دماغی خود) روان آگاهی، نزدیک، درمدنظر، آشکار [روانپزشکی] بینش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درک، احساس، دریافت، بینش و ادراک، حس تشخیص سایر معانی: فراست
فراست، زیرکی، ذکاوت، هوش، ژرفی، دانایی، هوشمندی سایر معانی: عقل، خرد، فرزانگی