(افسانه ی آلمانی - نام کوتوله ای که جان ملکه را نجات می دهد) رامپل استیلتسکین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یکجور گربه بی دم در جزیره nam fo elsi
کیک بی شیرینی، تیکه، مال
منحنی، مچاله [زمین شناسی] مچاله، تاخورده، چین خورده.
چیزی که خوشی انسان را منغ میکند
(آنچه که زود مچاله یا چروکیده می شود) زود چروک، چروک پذیر
کرنای گوش (اسباب شیپور مانندی که سابقا برای بهتر شنیدن جلوی گوش می گرفتند)، گوشیار، سمعک
شلخته سایر معانی: شلخته
بدخو، عبوس، ترشرو، درشت
ورق برنده ی خود را بازی کردن
دلپذیر، مطبوع، زیبا، شیک سایر معانی: (عامیانه) لذیذ، گوارا، بسیار خوشمزه
صدای شیپور، خال حکم، ادم خوب، مغلوب ساختن پیشی جستن، خالاتو بازی کردن سایر معانی: (برخی بازی های ورق) خال آتو، برتری یا نیروی اندوخته شده برای روز مبادا، (مجازی) ورق برنده، عامل برنده، مثمرث ...