(پوکر) استرایت فلاش آس دار (آس و شاه و بی بی و سرباز و ده از یک خال)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عسل غنی (که بچه زنبورها از آن تغذیه می کنند)
(گیاه شناسی) شاه نخل (جنس roystonea - بومی فلوریدا)، نخل بلند جنوب فلوریدا و کوبا
(گیاه شناسی) گل طاووس (delonix regia)، درخت گل طاووس regia delonix
حق امتیاز ویژه پادشاه
[نساجی] بافت ریب رویال
مقدار نفت یا چیز دیگر ی که حق الامتیازبدان تعلق میگیردبتن شماری
مشاجره ی پر سر و صدا، جنجال، قیل و قال، (نبردی که شمار زیادی در آن شرکت می کنند) بزن بزن همگانی، کشمکش چند جانبه، نبرد دراز و شدید، نبرد سخت، جنگ شاهانه، pl نزاع سخت، کشمکش خصومت امیز
سه برگ یکجور، سه سر، سه طاس یکجور
مربوط به نیابت سلطنت
سروان، ناخدا سایر معانی: سالار، سرور، میاندار، سردسته، سرفرمانده، سروری کردن، خلبانی (و ناخدایی و سروانی و غیره) کردن، (ارتش) سروان، (نیروی دریایی) ناخدا یکم (فرمانده ی یگان شناور)، (هواپیما ...
مشخص، ممتاز، برجسته، فاخر، متمایز، متشخص سایر معانی: (آدم) برجسته، طراز اول، شهیر، سرشناس [ریاضیات] مشخص کردن، اختلاف زا، ممتاز، متشخص