غلتاب [اقیانوسشناسی] موج بزرگ و بلندی که معمولا تا رسیدن به ساحل یا برآمدگیهای زیرآبی شکل خود را بدون شکست حفظ میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] شاسی غلتکهای کشش در ماشین ریسندگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(مکانیک) بلبرینگ غلتکی، رولر برینگ، یاتاقان غلتک دار، یاتاقان غلتکی، یاتاقانی که میله ان با چند غلتک دیگر بگردش اید [عمران و معماری] تکیه گاه غلتان [مهندسی گاز] یاتاقان، غلطکدار [زمین شناسی] ...
پرده فنردارقرقره ایی
(در فانفار و غیره) رولر کوستر، قطار غلتان، غلتانه، راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاه های کودکان و غیره
[معدن] ابزار برش غلتکی (حفر چاه و تونل)
[معدن] سرمته چرخشی مخروطی (چالزنی)
[نساجی] جین غلتکی - پنبه پاک کنی غلتکی
[نساجی] عیب پیچش الیاف به دور غلتکها ( در ناحیه کشش فتیله )
[نساجی] چاپ غلتکی
[نساجی] دستگاه قرقره بالای وردها ( برای حرکت برگشت وردها ) - حرکت قرقره بالای وردها
در کرکره ای