[نساجی] چاپ غلتکی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] دستگاه قرقره بالای وردها ( برای حرکت برگشت وردها ) - حرکت قرقره بالای وردها
در کرکره ای
مقاومت در برابر شتک [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مقاومت پوشرنگ در مقابل تشکیل قطره در حین پوشرنگزنی با غلتک
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] فشار دهنده غلتکی
[سینما] عنوان گردان - عنوان بندی گردان - عنوان بندی گردان - عنوان گردان
حوله ی ماسوره ای (حوله ای که دور قرقره پیچیده شده و در جاهای عمومی مورد استفاده است)
[آب و خاک] رویه حفاظتی
جست و خیز کردن، خوشی کردن سایر معانی: خوشی کردن، جست و خیز کردن
غلتش [حملونقل هوایی] [حملونقل دریایی] غلتیدن از چپ و راست حول محور طولی بر اثر موج|||[حملونقل دریایی، حملونقل هوایی] فرایند دَوران هواگَرد حول محور طولی ...
غلت سایر معانی: نوردکاری، غلتان، غلتشی (رجوع شود به: roll)، پیچش، غلتنده، گردنده، برگردنده [شیمی] نورد زدن، نوردکارى [عمران و معماری] نورد - غلتان - غلتش - غلتک زنی - نوردیدن [زمین شناسی] نو ...
[زمین شناسی] ساحل مدور - بخش بالایی یک تجمع قاعده ای صخره دریایی شامل تخته سنگها و ریگها که به در بالا به ماسه و ذرات ریزتر مبدل می شوند. (شیلر 1895).