پایین، صدای گاو، پایین، پست، فروتن، محقر، اندک، افتاده، کم، اهسته، پست ومبتذل، صدای گاو کردن، پایین سایر معانی: کم ارتفاع، کم بلندی، زیر، زیرین، کوتاه، فرو رفته، گود، سفلی، نشیب، کم ژرفا، کم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حضیض، نظیرالسمت، سمت القدم سایر معانی: فرودینگاه، پاگاه، نهایت افت، (از ریشه ی عربی: نظیر)، (نجوم) سمت القدم، پاسو، ذلت [عمران و معماری] نظیر السمت - سمت القدم [زمین شناسی] سمت القدم، ندیر ن ...
ریشه، اصل، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، عنصر، بن، بنیان، فرزند، اصول، سر چشمه، بنه، پوزه بخاک مالیدن، از عددی ریشه گرفتن، ریشه کن کردن، ریشه دار کردن، داد زدن سایر معانی: ریشه ی هوایی aerial ro ...