هم چشمی، رقابت، کوشش برای برابری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زاویۀ ورود [فیزیک] زاویۀ بین جهت انتشار موج الکترومغناطیسی و جهت متناظر با آنتن گیرنده
واژههای مصوب فرهنگستان
برنامۀ نوبتدهی ورود [حملونقل هوایی] برنامهای برای کمک به ترتیب ورود هواپیماها به یک فرودگاه
ساعت ورود [حملونقل دریایی] [حملونقل دریایی] زمان ورود شناور به مقصد|||[حملونقل هوایی] زمان نشست هواپیما بر باند فرودگاه ...
ساعت ورود [حملونقل هوایی] [حملونقل دریایی] زمان ورود شناور به مقصد|||[حملونقل هوایی] زمان نشست هواپیما بر باند فرودگاه ...
[ریاضیات] تاریخ ورود
اولین رسید [ژئوفیزیک] اولین نشانک/ سیگنال رسیده از چشمۀ لرزهای|||متـ . اولین شکن first break
[ریاضیات] ورودی با توزیع گاما
چهار بنیانی، چهار ارزشی سایر معانی: رجوع شود به: tetravalent
trivalent ترکیب سه بنیانی، سه ترکیبی، سه ارزش
سه بنیانی، سه ظرفیتی، سه ارزشی سایر معانی: (شیمی) سه ظرفیتی، سه والانسی
بی مانند، بی نظیر