افزاربندی [حملونقل دریایی] آمادهسازی و اتصال دکلها و بادبانها و جرثقیلها و دیگر تجهیزات برای انجام عملیات
واژههای مصوب فرهنگستان
جابهجایی دکل نفتی [حملونقل دریایی] حرکت دکل نفتی یا سکوی حفاری از نقطهای به نقطۀ دیگر
[نفت] تغییر مکان دکل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رشته فرنگی لوله لوله و کوتاه سایر معانی: (ماکارونی کلفت و کوتاه و شیار دار) ریگاتونی
rigadoon رقص نشاط انگیز دو نفری قرون ‡1 و 81
(از ریشه ی عربی - نجوم) رجل الجبار، رجل، رجل الجبار
افزاربند [حملونقل دریایی] کارگر ماهری که افزاربندی میکند
گیره افزاربندی [حملونقل دریایی] گیرهای که از آن برای نگه داشتندو بافه یا طناب در حین همبندی استفاده میشود
کارگاه افزاربندی [حملونقل دریایی] در کشتیسازیها، کارگاهی که در آن افزاربندی میکنند
بست چپوراست [حملونقل دریایی] بستی برای تنظیم طول اتصال که از یک پیچ بلند و دو مهره چپگرد و راستگرد در دو سر آن تشکیل شده است ...
لفاف افزاربندی [حملونقل دریایی] گونی یا پارچه ضخیمی که به دور قسمتهایی از وسایل افزاربندی ثابت پیچیده میشود تا مانع از سایش و خوردگی آنها شود ...
عمل بد را جبران و اصلاح کردن، کار شر را تبدیل به کار خیر کردن