محترمانه، بااحترام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدزبان، کفرامیز، بی حرمتی کردن، خوار کردن سایر معانی: ناوابسته به مذهب، غیر مذهبی، دنیوی، حاکی از بی حرمتی (به مقدسات)، کفر آمیز، ناگرامشی، ناوارد به کنه چیزی، عامی، ناآموخته، ناسوتی، نامقدس ...
با احترام، محترما، احتراما، مودبانه
موهن بمقدسات، مربوط به بیحرمتی به شعائر مذبی سایر معانی: وابسته به حرمت شکنی یا تجاوز به مقدسات، مربوط به بیحرمتی به شعائر مذهبی
کفرامیز، سنگ دل، نامقدس، محروم از عشاء ربانی سایر معانی: نا اشو، اهریمنی، کفر آمیز، خبیث، بد جنس، بدجنسانه
شسته نشده، حمام نگرفته سایر معانی: جز ومردم عادی
قابل پرستش، محترم، شایسته احترام سایر معانی: (انگلیس)، قابل احترام، (w بزرگ - عنوان قضات عالی و غیره) جناب، عالیجناب، حضرت عالی