1- بازگشتن 2- باز یافتن، دوباره به دست آوردن 3- عمل متقابل کردن، تلافی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عوض کردن، تعویض کردن، جابجا کردن، جایگزین کردن، چیزی را تعویض کردن سایر معانی: در جای پیشین قرار دادن، پس گذاشتن، سرجای خود گذاشتن، جای چیزی را گرفتن، جایگزین شدن، جانشین شدن یا کردن، بازگرد ...