مهمانخانۀ تفریحی [گردشگری و جهانگردی] مهمانخانه/ هتلی با امکانات تفریحی گسترده و سرگرمیهای متنوع برای مهمانان|||متـ . هتل تفریحی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
قانون ـ فقه : to arms in order in frighten peopleمحاربه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجتمع طبیعی ـ تفریحی [گردشگری و جهانگردی] آمیزهای از اقامتگاه و جاذبۀ طبیعی که ویژگیهای تفریحگاه و بومکلبه را با هم دارد ...
تفریحگاه تندرستی [گردشگری و جهانگردی] شهرکی با امکانات ویژۀ سلامتبخشی برای مراجعهکنندگان
تفریحگاه کوهستانی [گردشگری و جهانگردی] شهرکی با امکانات تفریحی، واقع در مناطق کوهستانی
تفریحگاه اسکی [گردشگری و جهانگردی] شهرکی در نواحی کوهستانی که معمولا اسکیبازان در آن اقامت میکنند
تفریحگاه آبمعدنی [گردشگری و جهانگردی] شهرکی با چشمههای آب گرم معدنی برای درمان مراجعهکنندگان
اندیشه، دستگاه، اسباب، اختراع، شعار، شیوه سایر معانی: (هرچیز که تمهید و تدبیر و طرح شده باشد) نقشه، تدبیر، طرح، حقه، ترفند، شگرد، ابزار، (هنر و ادبیات) صنعت، فن، نقش تزیینی، نقش به همراه شعا ...
ور رفتن، پلکیدن، وقت را ببطالت گذاندن، ول گشتن سایر معانی: 1- (دور چیزی) گرد آمدن، تجمع کردن 2- (عامیانه) پرسه زدن
اردوگاه تندرستی (به ویژه دارای استخر شنا و آب های معدنی)
عوارض اقامت [گردشگری و جهانگردی] مالیاتی که دولت محلی یا مرکزی یا سازمانی دیگر برای افزایش درآمد یا توسعه و بهبود زیرساختهای گردشگری از بازدیدکنندگان بابت اقامتشان دریافت میکند ...
مسافرخانه، متل سایر معانی: متل (مخفف: motor hotel)