لغو، محو، فسخ، برانداختگی، الغا مجازات سایر معانی: برچیدن، الغا، ملغی سازی، براندازی، از میان برداری [نساجی] ازبین بردن - نابود کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نس، الغا، بطلان
ابطال، لغو سازی، لغو شدگی سایر معانی: بی ارزش سازی، الغا، بی اثرسازی، ناچیز سازی [حقوق] ابطال، الغاء
لغو، فسخ، الغاء، باز گردانی، لغو کردن سایر معانی: باطل کردن، بیهوده کردن، الغا، ابطال، بیهوده سازی، (مهجور) فراخواندن (به ویژه از تبعید)، احضار کردن [حقوق] لغو یا نسخ کردن (قانون)، الغاء، نس ...