[عمران و معماری] خواسته مربوط به سازه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیازها [رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعۀ خواستهها و شرایطی که سامانۀ نرمافزاری دردستتولید باید برآورده سازد
واژههای مصوب فرهنگستان
[خاک شناسی] نیازکودی
[خاک شناسی] نیاز گچی
[خاک شناسی] نیاز آبشویی [آب و خاک] آبشویی مورد نیاز
[حسابداری] الزامات قانونی
[صنعت] برنامه ریزی احتیاجات مواد - یک سیستم رایانه ای برای تعیین زمان و مقار نیاز به مواد که در عملیات تولید مورد استفاده قرار می گیرد.
[ریاضیات] حداقل شرایط لازم
نیاز به منبع [مدیریت پروژه] ضرورت تأمین به منبعی معین برای انجام یک فعالیت مشخص
[عمران و معماری] نیاز آبی - آب مورد نیاز [آب و خاک] نیاز آب
ماده، شرط، جزء، بند، فصل، قضیه، جزئی از جمله سایر معانی: (دستور زبان) عبارت (مجموعه ای از چند واژه که دارای فاعل و فعل باشد)، جمله واره، (در مورد قرارداد و لایحه و غیره) بند، شق، فقره، جز، ع ...
خواست، مطالبه، تقاضا، نیاز، درخواست، طلب، طلب کردن، تقاضا کردن، مطالبه کردن، خواستار شدن سایر معانی: خواستن، طلبیدن، (به عنوان حق خود) ادعا کردن، تحکم کردن، واخواستن، خواسته، ضرورت، الزام، ( ...