(پشم درست شده از پارچه ی زیادی و باریکه های خیاطخانه و غیره) پشم بازساخته [نساجی] پشم حاصله از ضایعات منسوجات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش پرداز [کامپیوتر] پیش پردازش، پیش پردازنده
(در دستگاه و غیره) به جریان انداختن، گرداندن، به گردش درآوردن، بازیافتن، بازیابی کردن، به کار دیگری زدن، تغییر دادن و به کار بردن، تبدیل کردن، دوباره طی کردن (مرحله یا دوره ای را)، واچرخاندن ...