عوض کردن، تعویض کردن، جابجا کردن، جایگزین کردن، چیزی را تعویض کردن سایر معانی: در جای پیشین قرار دادن، پس گذاشتن، سرجای خود گذاشتن، جای چیزی را گرفتن، جایگزین شدن، جانشین شدن یا کردن، بازگرد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] ارزشهای جایگزینی
[عمران و معماری] تعویض قطعه
[ریاضیات] مشی تعویض
[حسابداری] افشای اطلاعات بهای جایگزینی
جایگزین چربی [علوم و فنّاوری غذا] ترکیبی که برای کاهش میزان کالری و ایجاد خواص حسی چربیمانند میتواند جانشین بخشی از چربی مواد غذایی شود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بخاری، کانون، اجاق، اتشگاه سایر معانی: شومینه، بخاری دیواری، منقل [عمران و معماری] بخاری دیواری - اجاق
جایگزینی ژن [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] روشی درونبدنی (in vivo) که در آن یک ژن متفاوت جای یک ژن خاص را در یک فامتن میگیرد ...
[کامپیوتر] جستجو و جایگزینی سراسری
[سینما] جایگزینی تصویر [در جلوه های ویژه ]
غیر منقول، غیر قابل تعویض، بی عوض سایر معانی: جایگزین ناپذیر، بدون جانشین، بی همتا، غیر قابل تعوی، بی عو
[عمران و معماری] بتن با سنگدانه از پیش آکنده - بتن بادانه های از پیش چیده شده [زمین شناسی] بتن پیش آکنده - برای بتن ریزی قطعات ویژه، نظیر برخی محفظه های پیلهای هسته ای یا فضاهایی که ریختن، ج ...