واکنش شدید، پس زنی، عکس العمل سیاسی، پس زدن سایر معانی: جهش به عقب، پس زنش، پس ضربه [برق و الکترونیک] پس افت اختلاف بین مقادیر به دست آمده برای یک پارامتر هنگامی که عقربه ی کنترل در دو جهت م ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اثر، فرع، نتیجه، عاقبت، نتیجه منطقی، دست اورد، پی امد، بر امد سایر معانی: برآیند، اهمیت، کرامندی، مقام رفیع، پایه ی بلند، نفوذ زیاد، معلول، تالی، عاقبت (عواقب)، نتیجه گیری، رابطه ی معلول با ...
تجسم، مجسم سازی، مادی سازی
طنین، ولوله سایر معانی: بازآوا، پژواک، بازتاب، بازتافت، آوازه، (مجازی) واکنش، اثر، نتیجه، پیامد، عواقب [سینما] پس آوا / طنین [برق و الکترونیک] بازآوایی باقی ماندن صدا در نقطه معینی پس از توق ...