[نساجی] ضد بید کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] ماده دافع روغن
[نساجی] دور کننده چرک از کالای شناور در حمام
[نساجی] ماده دفع کننده آب
[نساجی] تکمیل ضد آب
زشت، مکروه، ناپسند، منفور، خبیی سایر معانی: نفرت انگیز، کریه، مشمئز کننده، چندش آور، بسیار ناخوش آیند، بسیار بد، مزخرف، بیزار کننده و چرند
مخوف، ترسناک، ژیان، شوم، رنگ پریده، هولناک، خیلی سایر معانی: وحشتناک، سهمگین، بسیار ترسناک، بسیار ناخوشایند، خیلی زننده، گست، بسیار بزرگ، فاحش، شبح مانند، روح مانند، (مهجور) وحشت زده، ترسیده ...
بیزار سایر معانی: نفرت انگیز، منزجر کننده، سزاوار نفرت، ناخوشایند، زننده، مستهجن، قبیح، ناپسندیده، منفور
شنیع، زشت، زننده، مخوف، ترسناک، مهیب، عنیف، وقیح، سهمگین سایر معانی: کریه، شبست، بدمنظر، بدسیما، (از شدت زشتی) وحشت انگیز
غیر قابل سرایت، نگفتنی، غیر قابل ابلاغ، غیرقابل پخش، بدون رابطه، بی حرف سایر معانی: اظهارنکردنی، غیرقابل ابلاه
منفور، زننده، نفرت انگیز، بی میل، دافع، بی رغبت کننده، بدصفت، نفرت اور سایر معانی: تنفر انگیز، انزجار آور، بیزار کننده، چندش آور
زشت، زننده، کثیف، کریه، نامطبوع، تند و زننده سایر معانی: (بسیار) کثیف، ناپاک، ملوث، هرزه، تهوع آور، بدبو، بدمزه، بیزارکننده، (بسیار) بد، ناخوشایند، شاق، بدجنس، نابکار، بدقلق، تندخو، بدخلق، ب ...