[ریاضیات] آزاد کردن تنش، رفع تنش، تنش گیری [پلیمر] تنش زدایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشویق، پشت گرمی، دل گرمی، ترغیب، تشجیع سایر معانی: خواهانسازی، ایزانش، برآغالش، (چیز یا کسی که تشویق می کند) مشوق، انگیزان، انگیزگر
واهلش تنش [مهندسی بسپار] کاهش تنش پس از وارد آمدن یک کُرنش ثابت در مدتزمان معین
واژههای مصوب فرهنگستان
واهلش تنش [مهندسی بسپار - تایر] کاهش تنش پس از وارد آمدن یک کُرنش ثابت در مدتزمان معین
کاهش تنش پس از وارد آمدن یک کُرنش ثابت در مدتزمان معین [مهندسی بسپار]