(کسی را) آرام کردن، آراماندن، (اعصاب را) راحت کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرَمش [روانشناسی] 1. فروکش کردن تنش یا شور یا هیجان یا شدت در نتیجۀ آرامش ذهن یا آرامش بدن یا هر دو 2. بازگشت ماهیچه به شرایط استراحت پس از یک برهه گرفتگی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
واهلش [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] بازگشت سامانه به حالت تعادل پس از آنکه دستخوش تغییر ناگهانی یا اثر بیرونی شود
[عمران و معماری] واهلش تنش [زمین شناسی] واهلش تنش [نساجی] رهایی از تنش - آزاد شدن از تنش
[نساجی] جمع شدگی ناشی از حذف تنش های داخلی کالای پشمی - آبرفتگی استراحتی - جمع شدگی استراحتی
[شیمی] طیف بینی آسایشی
[عمران و معماری] آزمایش وارفتگی [زمین شناسی] آزمایش وارفتگی
[زمین شناسی] دوره آرامش، زمان استراحت، زمان اسایش - زمان مورد نیاز برای یک ماده برای بازگشت به حالت عادی خود بعد از آزاد شدن تنش. - نیز ببینید: rheidity.
[نساجی] در شرایط آزاد
با آسودگی، به طور آرامبخش
[عمران و معماری] مدول آسایش [زمین شناسی] مدول آسایش
[شیمی] رهاشدگی غیر تابشی