[ریاضیات] انحراف نسبی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] مبیّن نسبی
[عمران و معماری] تغییر مکان نسبی - جابجایی نسبی
[ریاضیات] فاصله ی نسبی
[ریاضیات] بازده نسبی، کارایی نسبی [آمار] کارآیی نسبی
[عمران و معماری] تعادل نسبی
[زمین شناسی] بی دوامی نسبی - نسبت فوگاستید در یک حالت مشخص به فوگاستید در حالت استاندارد معین.
[عمران و معماری] ارتفاع نسبی [آب و خاک] ارتفاع نسبی
[ریاضیات] اطلاع نسبی [آمار] اطلاع نسبی
[عمران و معماری] حرکت خطی نسبی
ترتیب نسبی، قرار دادن [زمین شناسی] موقعیت نسبی - قرارگیری یک نقطه یا یک مکان نسبت به پدیده طبیعی یا مصنوعی مهمتر یا مشخص تر
[ریاضیات] متر نسبی القا شده به وسیله ی ...، متریک نسبی القاء شده به وسیله ی ...