ارجاع [زبانشناسی] رابطۀ دلالت که میان واحدهای دستوری وجود دارد، مانند ضمیر، که بر اسم یا گروه اسمی دلالت میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
کتاب مرجع [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] کتابی که برای دسترسی به اطلاعات خاصی به بخش معینی از آن رجوع میشود
[شیمی] پیل مبنا، پیل مرجع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجموعۀ مرجع [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] مجموعهای از کتابها و دیگر مواد مرجع که برای کسب اطلاع و تسهیل در مراجعه کنار هم نگهداری میشود ...
[نساجی] ترکیب مرجع - ماده مرجع
بخش مرجع [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] بخشی در کتابخانه که محلی است برای نگهداری منابع مرجع و استقرار کتابدار مرجع برای رفع نیازهای اطلاعاتی کاربران ...
[برق و الکترونیک] جهت مرجع جهتی که به عنوان مرجع برای اندازه گیری زاویهای به کار می رود. - جهت قراردادی
[نساجی] رنگرزی مرجع
[حسابداری] فایل اصلی مرجع
گروه مرجع [جامعهشناسی] گروهی که افراد جامعه موقعیت خود را در مقایسه با آن تعریف و ارزیابی میکنند
[برق و الکترونیک] پیوند مرجع
خط مرجع [حملونقل دریایی] خطی فرضی بر روی صفحۀ رادار یا نقشههای دریایی که بهعنوان مرجع مسیر مناسب برای شناورهای خروجی و ورودی را از هم جدا میکند تا گذشتن آنها را از کن ...