مجددا روکش کردن، دارای روکار جدید کردن، چهره تازه دادن به، دارای سر در یا نمای تازه کردن [عمران و معماری] آببندی کردن - تجدید سطح کردن - روکاری کردن [زمین شناسی] آببندی کردن، تجدید سطح کردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
علوم هوایى : جایگزین کردن فن اصلى با فنى با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
تعمیر کردن، دست کاری کردن سایر معانی: درمورد لباس دست کاری کردن
نیروی مجدد دادن، سد جوع و تجدید نیروکردن سایر معانی: (قدیمی) خوراک دادن، نوشابه دادن، تغذیه کردن، با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
سالن ناهار خوری سایر معانی: (صومعه و برخی دانشگاه ها و غیره) تالار خوراک خوری، اتاق غذا خوری، سالن ناهار خوری بویژه در صومعه
[برق و الکترونیک] باز تولید کردن 1. بازسازی پالس به صورت اولیه آن 2. بازسازی اطلاعات ذخیره شوده به شکل اولیه در لامپ ذخیره برای مقابله با محور شدگی و اغتشاش .
بحواله کننده مراجع شود، بکشنده مراجعه کنید [حقوق] "رجوع شود به صادر کننده چک" (اعلامیه یا یادداشت بانک در موارد غیر قابل پرداخت بودن چک)
مراجعه کردنی سایر معانی: مراجعه کردنی [ریاضیات] قابل مراجعه، مراجعه پذیر
[ریاضیات] تعیین محل کردن
ارجاع [زبانشناسی] رابطۀ دلالت که میان واحدهای دستوری وجود دارد، مانند ضمیر، که بر اسم یا گروه اسمی دلالت میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
کتاب مرجع [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] کتابی که برای دسترسی به اطلاعات خاصی به بخش معینی از آن رجوع میشود
[شیمی] پیل مبنا، پیل مرجع