آزمون معقولیت [رایانه و فنّاوری اطلاعات] آزمونی که برای تأیید درستی یا نادرستی کلی پیام یا دادهها به کار رود
واژههای مصوب فرهنگستان
تعصب، کوته فکری، خرافات پرستی سایر معانی: افراطی گری، جزمی بودن، تند روی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عدم امکان، امکان ناپذیری، کارنشدنی سایر معانی: ممکن نبودن، ناشایندگی [ریاضیات] عدم امکان
درستى، صحت، حقانیت، عدالت، حق بودن
راست نمایی، امر محتمل سایر معانی: احتمال، شوایی، شایدی، شایدی there is little likelihood of rain احتمال باران کم است in all likelihood به احتمال زیاد، احتمال [حسابداری] درست نمایی، ضریب احتم ...
ملایمت، اعتدال، میانه روی سایر معانی: میانگیری، میان واری، آرامی، متانت، خونسردی، متعادل سازی، (جلسات و مناظرات و غیره) گردانندگی، همایند سروری
جور، حکومت استبدادی، ظلم، ستم، ستمگری، حکومت ستمگرانه، ظلم وستم سایر معانی: استبداد، خودکامگی، خویشکامی، ظلم و جور، بیداد، بیدادگری، جور jovr