دورترین، اقصی نقطه سایر معانی: درته، درآخر، دربیخ، آخرین، اقصی نقطه 0
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آخر، بعدی، اخیر، دومی، اخری، عقب تر، این یک سایر معانی: آخری، نهایی، پایانی، پسین، واپسین، اخیرالذکر، پسین گفته، پسین یاد، دومی (در برابر: اولی former) [ریاضیات] نوع اول، دوم، اخیر، قسمت اخی ...