(نیروی هوایی) اتاق فرمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امادگی برای زودحل شدن دراب
اماده مردن، اماده برای مرگ
دم دستى علوم دریایى : اماده مصرف
رجوع شود به: quick-witted، تیز هوش، بافراست
غذای آماده [تغذیه] غذای از پیشتهیهشدهای که پس از کمی حرارت دادن میتوان آن را مصرف کرد
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] فایل خوان آکرویسات ( برای خواندن فایلهای pdf ) .
نانیکه مصنوعابوسیله گازدرامده باشد، نان گازدار
مخاط شیطان، لعاب خورشید
همه چیز اماده است
[زمین شناسی] پهنه بازشده پشت کمانی
[کامپیوتر] یک نوع مشخصه موحود در بعضی از سیستمهای نمودار مغناطیسی که در آن واحدهای نوار مغناطیسی با حرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند.