فرسودگی (در اثر استعمال)، (در اثر استعمال) فرسودگی، استعمال و کهنگی، ساییدگی پا، خراب شدگی درنتیجه استعمال عادی، خسارت حدمعمول [حسابداری] فرسودگی [حقوق] استهلاک، کهنگی [نساجی] فرسودن [ریاضیا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی