سایش، خردسازی، پودر سازی، نرم سازی سایر معانی: گرد سازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نسبت تروتُن [مهندسی بسپار] نسبت گرانرَوی کشامدی به گرانرَوی برشی
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] نسبت تبدیل
هیجان، دست وپاچگی
[ریاضیات] انتگرال گیری دو نقطه ای
[کامپیوتر] عملکرد همزمان دو طرفه
[پلیمر] فراصاف کردن
[زمین شناسی] سوراخ نافی - منفذ توخالی به دور محور پیچش صدف یک سفالوپود که نافهای موجود بر روی طرفهای مخالف هم را به یکدیگر متصل می کند.
[عمران و معماری] زیر اشباع
نسبت خطای آشکارنشده [مهندسی مخابرات] نسبت دادههای ارسالیای که درست دریافت و ردگیری نشده است به کل دادههای ارسالشده ...
سیرنشدگی [شیمی] وضعیتی که در آن مادۀ حلشده در محلول کمتر از حدِ انحلالپذیری حلاّل باشد|||متـ . اشباعنشدگی
[ریاضیات] جمع معمولی اعداد گویا