[زمین شناسی] دوران عملکرد آزمایشی، دوران کارکرد آزمایشی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] نسبت آزمونی
[فوتبال] مدت زمان بازی
[معدن] اشباع آستانه ( آب های زیرزمینی)
[برق و الکترونیک] طول مدت زمان
[عمران و معماری] زمان تمرکز [آب و خاک] زمان تمرکز
[آب و خاک] زمان اجرای عملیات خاک ورزی
مدارا، بردباری، ازادمنشی، ازادی، تحمل، ازادگی سایر معانی: رواداری، شکیبایی، گذشت، لوطی گری، رجوع شود به: tolerance
نسبت آمیختگی مادۀ آب [علوم جَوّ] نسبت آمیختگی مجموع آب جامد و مایع و بخار
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] غلظت رد غلظت ماده کمتر از حد معمول برای آشکار سازی شیمیایی .
طرح جداسازی تردد [حملونقل دریایی] طرح جداسازی مسیر حرکت کشتیها در مناطق پُرتردد
نویسهگردانی [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] تبدیل صورتهای نوشتاری از یک نظام خطی به یک نظام خطی دیگر