درآمیختگی ایزوتوپی [شیمی] پدید آمدن نوعی توزیع تعادلی از ایزوتوپها در درون یک مجموعۀ خاص از اتمهای مربوط به یک گونۀ شیمیایی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ناراست، پر پیچ و خم، دور و دراز، پیچاپیچ، دارای شیله پیله، گمراه کننده، کج راهه، کژ، غیرمستقیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هذیانی سایر معانی: دچار هذیان، فلادگوی، هیجان زده، شوریده، پرت گو
اواره، گردنده، بی ربط، بی ترتیت سایر معانی: (نطق یا نگارش یا کتاب و غیره) پرانحراف، پراکنده، پر از گریززنی، گریزآمیز
ناهمخوان، ناهمساز، ناهماهنگ، نامتوافق، ناسازگار، ناهمگن، نامناسب، ناجور، ناشایسته، بی مناسبت، نامتجانس
پرانتز، جمله معترضه، کمانک، دو هلال سایر معانی: کمانک (دو کمانک)، هلال (هلالین)، جمله ی معترضه
معترضه، بطور معترضه سایر معانی: بطور معترضهparenthetic(al)معتر، معترضه دار، وابسته به عبارت یا جمله معترضه، درجشده
داراى سخن زائد
طرف، راه، سمت، جاده، مسیر، خط سیر، جریان معمولی، مسیر چیزیرا تعیین کردن سایر معانی: مسیر عادی (مثلا در تحویل روزنامه به منازل)، از راه یا مسیر معینی فرستادن، مشتریان (به ویژه مشتریان مسیر عا ...
ولگرد، خزپوش، بیکاره، طفیلی، دربدر، خانه بدوش، خانه بدوش، بی کاره، ولگردی کردن سایر معانی: سرگردان، آواره، عیار، دوره گرد، رذل
مشی سایر معانی: پیاده، متحرک، جنبا، (ابزار کشاورزی و غیره) مستلزم پیاده روی، پیاده روی، راه رفتن، راه رونده، رهرو، رهنورد، قادر به راه رفتن، گردش، قدم زنی، گام زنی، سیار، در خورراه رفتن [نسا ...
کج و معوج، جناغی، شکسته، منکسر کردن، دارای پیچ و خم کردن سایر معانی: دارای مسیر زیگزاگ، زیگزاگ، خط چند جا شکسته، منشاری [برق و الکترونیک] زیگزاگ [ریاضیات] دارای پیچ و خم، شکسته، منکسر ...