کنش کاو، دارای کنش کاو کردن، با کنش کاو بهم پیوستن سایر معانی: (نجاری)، کام و زبانه، فاق، نر و مادگی (rabbet joint هم می گویند)، جفت کردن نر و مادگی یاکام و زبانه لبه تخته و امثال ان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تو رفتگی، دندانهگذاری، دندانه دار کردن، بر جسته کردن، سفارش دادن سایر معانی: (لبه یا حاشیه را) دندانه دار کردن، دندانه دندانه کردن، کنگره دار کردن یا شدن، مضرس کردن یا شدن، (نمای برونی را) ب ...
در شناورهای چوبی کوچک، تیر طولی نسبتا کمقطری که به بخش فوقانی (داخلی) مازه پیچ میکنند تا زِبَر باریکههای (garboardstrakes) چوبی را به آن و در نتیجه، به مازه محکم کنند ...
واژههای مصوب فرهنگستان