(به ویژه گفتار و نوشتار) آب و تاب، پیچ و خم، ادا و اطوار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(سرخپوستان پرو در عهد باستان) ابزار چرتکه مانند (برای محاسبه و یادداشت)
[سینما] دستگاه فزون ساز
[کامپیوتر] تجهیزات پیرامونی ؛ تجهیزات جانبی ؛ وسیله جانبی.
[برق و الکترونیک] تجهیزات آزمون خودکار تجهیزات آزمون ،نوعاً همراه بارایانه، که مراحل آزمایش مدارها ی مجتمع، تخته مدارها، ومحصولات یا سیستم های کامل را خودکار می کندو نتایج را به صورت قبول- ر ...
آزمونافزار داخلی [علوم نظامی] افزارهای که بهطور دائم در یک دستگاه نصب میشود و برای سنجش آن دستگاه بهصورت مستقل یا مرتبط با سنجشگری دیگر به کار می&zw ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] کالای سرمایه ای، تجهیزات سرمایه ای، دستگاه های سرمایه ای
[عمران و معماری] ابزار پایش - ابزار نظارت [زمین شناسی] ابزار پایش، ابزار نظارت
[کامپیوتر] تجهیزات ارتباطات داده ها [برق و الکترونیک] تجهیزات ارتباطی داده ها ( دی سی ای ) وسایل یا مدارهایی که عملیات لازم برای برقراری، حفظ و پایاندهی خط ارسال داده ها را انجام می دهند، ما ...
فاصلهسنج [حملونقل هوایی] وسیلهای که فاصلۀ بین هواپیما تا ایستگاه ناوبری مربوط را نشان میدهد
[مهندسی گاز] ابزار وسایل الکتریکی
(کشتی یا ارتش یا اردو و غیره) افزار، ساز و برگ، (جمع) تجهیزات، (جمع) افزارگان، کالسکه و خدمه ی آن، اسب و کالسکه و نوکران، (قدیمی) اسباب بزک، (قدیمی) جعبه ی اسباب بزک، اسباب ولوازم، بنه سفر، ...