نشخوار، نشخوار کردن سایر معانی: تکه (به ویژه تکه ی تنباکوی به هم فشرده که در دهان می جوند)، (انگلیس - عامیانه) یک پوند، یک لیره
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوهر، ذات، ماهیت، چیستی سایر معانی: ناچیز
بیهوده وقت گذرانیدن
[زمین شناسی] توانائی خاک در ذخیره کردن آب
مایع تجمعی [شیمی] مایع حاصل از مخلوط شدن مولکولهای یک ماده با مولکولهای یک حلاّل که در آن مولکولها با پیوندهایی ضعیفتر از پیوندهای شیمیایی معمولی با هم ارتباط دارند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] نظام تصویر هم فاصله صفحه ای
سند واریخت
رژیم مایع صافشده [تغذیه] رژیم مایعی که در آن فقط مصرف مایعات رقیق از قبیل انواع شربتها و چای و قهوه و آبِ گوشت و آبمیوۀ صافشده مجاز است ...
[نفت] ستون سیال
[ریاضیات] منحنی مضاعف هم فاصله
[پلیمر] مایع استخراج کننده
مایع اشتعالپذیر [شیمی] مایعی که بخار اشتعالپذیر دارد