[ریاضیات] اثبات فرضی ریاضی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدلی، قانونی، دادگاهی، بحثی، مربوط به سخنرانی سایر معانی: ستیهشی، مناظره ای، (وابسته به کاربرد علم به ویژه علم پزشکی در حل مسایل حقوقی به ویژه جنایات) پزشکی قانونی، کالبدسنجی [حقوق] مربوط به ...
ریاضی، وابسته به ریاضیات سایر معانی: وابسته به ریاضی، ریاضیاتی، گزمری، دقیق و صحیح، بسیار دقیق و حساب شده [برق و الکترونیک] ریاضی [ریاضیات] از راه ریاضی، به طریق ریاضی، ریاضی [آمار] ریاضی ...
مشهور، خوشنام سایر معانی: شایع، در افواه، گفته شده [حقوق] مشهور، معروف