تبدیل به هیچ کردن، ناکامیاب کردن، ناکام کردن، رویدادی را موجب شدن، ایجاد کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- با اشکال خواندن، بریده بریده خواندن 2- پی بردن، درک کردن 3- با دقت توضیح دادن